جدول جو
جدول جو

معنی بازپس نگریستن - جستجوی لغت در جدول جو

بازپس نگریستن
(مُ لَ حَ)
بعقب نگاه کردن. (ناظم الاطباء). برگشته نگریستن. (منتهی الارب). التفات. (ترجمان القرآن) : چون آن کنیزک از دیه بیرون آمد بازپس نگریست. (تاریخ قم ص 64) ، فراخواندن: و پیروز وزیری خادم که ازاین راز آگاه بود ایشان را بازخواست و بدان سردابه رفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128)، دیگر بار پرسیدن. ازنو سؤال کردن. توضیح خواستن: فضل املاء همی کرد و سخن نرم همی گفت، یکی سخن بگفت. دبیر نشنیدآن سخن. از وی بازخواست تا داند که چه نویسد؟ دیگربار گفت دبیر هم نشنید آن سخن، دیگر بازخواست. (تاریخ بیهقی).
چه الحق بود باغی عالم افروز
نسیمش بازخواهی باد نوروز.
نظامی (الحاقی).
، بازخواستن خون، انتقام قتل. خون خواهی: سوگند خوردند که هم پشت باشند تا خونها بازخواهند. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). کیخسرو او را [افراسیاب را] بکشت و خون پدر بازخواست. (فارسنامۀ ابن البلخی)، کین بازخواستن، انتقام گرفتن. تلافی کردن:
دو دیگر که کین پدر بازخواست
جهان ویژه بر خویشتن کرد راست.
فردوسی.
بچین رفت و کین نیا بازخواست
ز کشته زمین کرد با کوه راست.
فردوسی.
از بلخان کوه به بیابان درآمد با لشکری تا کین پدر و کشتگان بازخواهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 404). امیر مسعود از عراق آمد و برادر وی [محمد] از غزنین برفت و کینۀ خلاف از ایشان باز خواهد. ایزد تعالی چنان قضا کرد که سپاه او را بنشاندند و بندبرنهادند. (تاریخ سیستان). و میگفت: [عمرولیث] من کین علی سروش و پسر بازخواهم. (تاریخ بخارای نرشخی ص 105)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باز نگریستن
تصویر باز نگریستن
بازدید کردن، توجه کردن
فرهنگ لغت هوشیار